رمان «بیُو بیُو بیُو» نوشتهی ابراهیم دمشناس یک دعوت است. دعوتی به مزه مزه کردن و چشیدن از سر صبر و پاداش این صبر، به جان نشاندن لذت ناب همراهی با خونگرمی جنوبی پیرزنان مجلس آرا. ترس عروسان نگران و سرخوردگی دامادهای هراسیده است.
ابراهیم دمشناس با «آتش زَندان»، «نامه ننوشته»، «اندوهان اژدر و نهست» و حال رمان بیو بیو بیو، بعضی از ماندگارترین آثار داستانی این روزگار را خلق کرده است. او متولد ماهشهر است و در قالب روایتهایی اندیشهورزانه، قرائتی خودویژه از پیوند فردوسی و فائز دشتستانی به مخاطبش ارائه میدهد.
برشی از رمان بیو بیو بیو : خب من به تو چه بگویم؟ بیا اینجا و آبروداری کن. گفتن ندارد ولی همه سراغ تو را میگیرند. نمیدانم چه بهانهای بیاورم دیگر. هرکس تیکهای میپراند یا متلکی بارمان میکند. تازه یکی میگفت داماد را طلسم کردهاند. آخرش ناچار شدیم رویت عیب بگذاریم و معیوبت کنیم. گفتیم زمین خوردهای و دکتر استراحت به تو داده. با جزئیات توی راهپله بودهای. اما خب، هرچه میگوییم حرفمان سوراخ است…
برای استفاده از مطالب فروشگاه، داشتن «هدف غیرتجاری» و ذکر «منبع» کافیست. تمام حقوق اين وبسايت نیز برای شرکت شناسنامه است.
نظرات