«بیکرانگی» اولین رمان مهدی ابراهیمی لامع است. او با استفاده از تکنیکهای خاطرهنویسی، نامهنگاری، فلاشبک و چند تکنیک دیگر کوشیده تا رمانی به شیوهی کلاسیک بنویسد.
داستان دربارهی دو همسایهی دیواربهدیوار به نامهای سالاری و کیانی در منطقهی شمیران تهران است. آنها پس از سالها همزیستی دوستانه، ناگهان به سبب رویدادی پیشبینینشده تصمیم به قطع ارتباط با یکدیگر میگیرند. خانههای این دو خانواده، بههمچسبیده و دقیقا همشکل است. بین این ساختمانها دیواری ساخته نشده و مرز میان آنها، با شمشادهای سرسبز از یک دیگر جدا شده است. «نوید» فرزند شانزده سالهی خانوادهی سالاریها، پسری آرام و متین است که پدر و مادرش، تیمسار و نسترن، به خوبی او را تربیت کردهاند.
او زندگی آرام و بیدغدغهای را سپری کرده است، اما با قدم گذاشتن به دوران بلوغ، و شکلگیری احساسات عاشقانه، با مشکلات متعددی مواجه میشود. مشکلات نوید از زمانی آغاز میشود که دل به «سارا» دختر آقای کیانی، میبندد. دختری زیبا و هم سن و سال خودش، که روزگاری، همبازی او بوده است. نوید به دنبال این دلدادگی، زیر شمشادهای پنهان میشود و مخفیانه سارا را زیر نظر میگیرد. عملی که خود نوید نیز، همواره آن را نکوهش می کند و ناپسند و غیراخلاقی میداند. همین احساس عاشقانه، رابطهی دوستانهی میان سالاریها و کیانیها را تحت تاثیر قرار میدهد.
برای استفاده از مطالب فروشگاه، داشتن «هدف غیرتجاری» و ذکر «منبع» کافیست. تمام حقوق اين وبسايت نیز برای شرکت شناسنامه است.
نظرات