مردیت و نینا ویتسون به همان اندازه که خواهران می توانند متفاوت باشند. یکی برای بزرگ کردن فرزندانش و مدیریت باغ سیب خانواده در خانه ماند. دیگری رویایی را دنبال کرد و برای تبدیل شدن به یک عکاس مشهور به جهان سفر کرد. اما وقتی پدر محبوبشان مریض می شود، مردیث و نینا دوباره با هم می یابند و در کنار مادر سرد و ناپسندشان، آنیا، ایستاده اند، که حتی اکنون هم هیچ آرامشی به دخترانش نمی دهد. در کودکی، تنها ارتباط بین آنها افسانه روسی بود که آنیا گاهی شبها به دختران می گفت. در بستر مرگ، پدرشان قولی را از زنان زندگیاش میگیرد: این افسانه برای آخرین بار و تا آخر روایت خواهد شد. بدین ترتیب سفری غیرمنتظره به حقیقت زندگی آنیا در لنینگراد جنگ زده، بیش از پنج دهه پیش، آغاز می شود. مردیث و نینا که بین گذشته و حال متناوب می شوند، سرانجام داستان منحصر به فرد و دلخراش زندگی مادرشان را می شنوند، و آنچه می آموزند رازی بسیار وحشتناک و وحشتناک است که اساس خانواده آنها را متزلزل می کند و باورشان را تغییر می دهد.
برای استفاده از مطالب فروشگاه، داشتن «هدف غیرتجاری» و ذکر «منبع» کافیست. تمام حقوق اين وبسايت نیز برای شرکت شناسنامه است.
نظرات