برخی از درها به دلایلی قفل هستند…
در حالی که نورا دیویس یازده ساله در اتاق خواب خود مشغول انجام تکالیف بود، نمی دانست پدرش زنان را در زیرزمین می کشد.
تا روزی که پلیس به جلوی درب خانه رسید.
چند دهه بعد، پدر نورا زندگی خود را پشت میله های زندان می گذراند و نورا یک جراح موفق با زندگی آرام و انفرادی است. هیچ کس نمی داند پدرش یک قاتل سریالی بدنام بود. و او قصد دارد این وضعیت را حفظ کند.
سپس نورا متوجه می شود که یکی از بیماران زن جوانش به قتل رسیده است. به همان شیوه منحصر به فرد و وحشتناکی که پدرش قربانیانش را می کشت.
یکی میدونه نورا کیه کسی از او می خواهد که این جنایت غیرقابل تصور را بپذیرد. اما او مانند پدرش قاتل نیست. پلیس نمی تواند چیزی را به او سنجاق کند.
برای استفاده از مطالب فروشگاه، داشتن «هدف غیرتجاری» و ذکر «منبع» کافیست. تمام حقوق اين وبسايت نیز برای شرکت شناسنامه است.
نظرات